مخاطبی که سواد رسانهای دارد ضمن لذت بردن از تماشای یک فیلم سینمایی، آن لذت را کنترل میکند که یکی از نشانههای این توانایی، داشتن تفکر انتقادی است.
سینما یکی از رسانههای شناخته شدهای است که افراد زیادی با آن ارتباط برقرار میکنند. وقتی به سینما میروید داستان و شخصیتهای فیلم را باور میکنید یا به تجزیهوتحلیل فیلم میپردازید؟ بهتر است بدانید که در کنار تماشای فیلم باید خودتان به محتوای آن فکر کرده و آن را تحلیل کنید.
دنیای بزرگ اطلاعاتی که ما در آن قرار داریم فقط به روزنامه، خبرگزاری و تلویزیون منتهی نمیشود بلکه هر چیزی که به ارتباط منجر میشود دارای بار رسانهای است و رسانه محسوب میشود. با این تعریف، سینما هم میتواند یک رسانه باشد، اگرچه ارتباطی که انسانها با سینما برقرار میکنند بسیار پیچیده است.
انسان دقایقی از عمرش را تصمیم میگیرد که به چیزی فکر نکند، در مقابل یک پرده عریض بنشیند و به خود بقبولاند که این ترکیب نور و رنگ، عین واقعیت است و بازیگرانی که در فیلم بازی میکنند همان اشخاصی هستند که در فیلم ادعا میشود.
سینما، مخاطب خود را هیپنوتیزم میکند که این اتفاق خودخواسته است، درحالیکه مخاطب فعال باید زمانی که فیلم را میبیند مقصود آن را تجزیهوتحلیل کند و اجازه ندهد آن فیلم ذهن و تفکر او را دچار دگرگونی سازد. چنین مخاطبی فیلم را تحلیل میکند و اجازه نمیدهد شخصیتها و داستان فیلم ذهن فعال او در مواجهه با موضوعات مختلف رسانهای را اسیر غفلت کند.
اما به راستی مخاطب فعال که اصول، قواعد و چارچوبهای سواد رسانهای را به خوبی بلد است، در مواجهه با سینما چگونه برخورد میکند؟
برای پاسخ به این سوال و در مقدمه باید تاکید کرد که ما در مواجهه با رسانهها میبایست سه فعل دانستن، توانستن و خواستن را صرف کنیم؛ اما علم سواد رسانهای که جزو علوم عامه محسوب میشود، بر روی دو فعل دانستن و توانستن تمرکز دارد. فعل دانستن و توانستن از نیازهای مخاطبان عام سینما است؛ در مبحث «دانستن»، مخاطبان باید مشخصات فیلمهای سینمایی را بدانند و در حوزه «توانستن» نیز مخاطب باید فیلمی که دیده است را توصیف و تفسیر کند و از این دو به تفکری انتقادی برسد که یکی از عالیترین سطوح علم سواد رسانهای است.
در سواد رسانهای، مخاطب سینما باید در مورد پیشینه فیلمساز و حوزههای مورد نظر او، آگاهی داشته باشد. از طرفی دیگر باید خودش را بشناسد و بتواند از حقوقش به عنوان یک مخاطب در مواجهه با یک اثر آگاه باشد تا در صورت نیاز از یک اثر خاطی شکایت کند و یا حداقل اعتراض خود را اعلام کند. همچنین مخاطب باید با فرهنگ خودش آشنا باشد تا مفهوم ظرافتهایی را که در فیلم استفاده میشود، بداند.
همچنین علاوه بر نکات ذکر شده، مخاطب سینما باید از ظرفیت رسانهای سینما آگاه باشد و در مرحله آخر متن پیام یک فیلم سینمایی را بشناسد.
زمانی که مخاطب، یک فیلم سینمایی را تماشا میکند، عواطفش درگیر میشود و بیآنکه اختیاری بر عواطف خود داشته باشد، حالاتی همچون خندیدن و گریستن و ... را تجربه میکند. داشتن سواد رسانهای باعث میشود که مخاطب چگونگی ایجاد این حالات توسط فیلمساز را بشناسد و در نتیجه بتواند عواطف و احساسات خود را در مواجهه با یک فیلم کنترل کند.
مخاطبی که سواد رسانهای دارد ضمن لذت بردن از تماشای یک فیلم، آن لذت را کنترل میکند که یکی از نشانههای این توانایی، داشتن تفکر انتقادی است. بنابراین مخاطب آشنا با سواد رسانهای فیلمهایی را که میبیند نقد میکند.
سینمای جهان پر از زیرمتنهایی هست که اگه مورد توجه قرار بگیره میتونه کلی حرف داشته باشه. واقعا نیازمند ارتقای سواد رسانهای در حوزه سینما هستیم. تشکر