سواد رسانه ای یا Media Literacy از اصطلاحات پرکاربرد سه دهه اخیر بوده است. تقریباً هیچکس در اهمیت سواد رسانه ای تردید ندارد و افراد مختلف از گروههای متفاوت و از طیفهای فکری گوناگون، مدام بر اهمیت این بحث تأکید میکنند.
همه رسانهها مخاطبان خود را به افزایش سواد رسانه ای تشویق میکنند و با هر رسانهای حرف بزنید، معتقد است که اگر مردم سواد رسانه ای داشته باشند، متوجه میشوند که این رسانه از همهٔ رسانهها بهتر است و محتوای بقیهٔ رسانهها کیفیت مناسب ندارد.
ابتدا کمی از معنی سواد و تاریخچه سواد رسانه ای میگوییم و سپس به سراغ تعریف سواد رسانه ای میرویم. در ادامه با سرفصل های آموزش سواد رسانه ای آشنا میشویم تا بدانیم وقتی از آموزش سواد رسانه ای حرف زده میشود، دقیقاً منظور چه موضوعاتی است.
معنی سواد و تغییر نگاه به سواد (Literacy) بحثی گسترده و طولانی است که میتواند موضوع یک یا چند درس مستقل و حتی چند کتاب باشد. اما در حدی که به این درس مربوط است میتوان گفت که مفهوم سنتی سواد، به معنای توانایی خواندن و نوشتن، سالهاست تغییر کرده است.
اگر در گذشته سواد را به عنوان توانایی خواندن و نوشتن در نظر میگرفتیم، علت این بود که ابزار اصلی تولید، ثبت و جابهجایی اطلاعات، خواندن و نوشتن بود. اما امروزه اطلاعات و محتواها (چه خبری و چه غیرخبری) به شکلهای بسیار متنوعی تولید و عرضه میشود که خواندن و نوشتن صرفاً یکی از آنهاست.
به همین علت امروزه وقتی از سواد حرف میزنیم، باید همهٔ موضوعاتی را که به نوعی به «عرضه، دریافت و فهم اطلاعات» مربوط میشوند در نظر بگیریم (+). اصطلاحاتی مانند سواد اطلاعاتی، سواد دیجیتال، سواد رسانه ای، سواد شبکه های اجتماعی و سواد اطلاعاتی همگی بر پایهٔ چنین باوری شکل گرفتهاند.
اگر دقیقاً روی خود اصطلاح سواد رسانه ای اصرار نداشته باشیم و موضوعات مرتبط با سواد رسانه ای را – حتی اگر با کلمات دیگری مطرح شدهاند – در نظر بگیریم، این بحث قدمت طولانیتری دارد و متفکران بیشتری را در بر میگیرد. مارشال مک لوهان، رولان بارت، نیل پستمن و حتی مارتین هایدگر را میتوان از جمله اندیشمندانی دانست که دغدغههایشان از جنس سواد رسانهای بوده است.
سواد رسانه ای حداقل دو موج جدی داشته است:
موج اول - مربوط به رواج یافتن تلویزیون است. تلویزیون برای بسیاری از متفکران، پیامآور دورانی جدید بود. دورانی که قرار بود در آن ارتباطات انسانی و حتی نحوهٔ اندیشیدن و فکر کردن انسانها به سرعت و به شدت دگرگون شود.
موج دوم – که بزرگتر و جدیتر بود – پس از گسترش اینترنت به وجود آمد. بسیاری از مرزها و دیوارهای سنتی در فضای رسانه، پس از رواج یافتن اینترنت از بین رفت. تأسیس وبسایت و ارسال ایمیل کمهزینه بود و هر کس میتوانست رسانه خود را داشته باشاد. رسانههای انبوه سنتی کمرنگتر شدند یا لااقل قدرت گذشته خود را از دست دادند.
پس از وب و ایمیل، گسترش شبکه های اجتماعی ضربهٔ دیگری بود که بر سر رسانه های انبوه سنتی فرود آمد؛ ضربهای چنان محکم که بسیاری از تحلیلگران پیشبینی کردند این رسانهها برای همیشه خواهند مُرد.
این فضای جدید رسانهای، دوباره اهمیت سواد رسانه ای را در چشم مردم، صاحبنظران و دولتها پررنگتر کرد. در دنیای جدید، دیگر «عرضهکننده خبر» و «مصرفکننده خبر» دو نقش مجزا نیستند و هر کس هر زمان بخواهد میتواند حرف بزند یا حرفهای دیگران را بشنود.
در چنین بستری بود که «سواد رسانه های دیجیتال» به عنوان یکی از زیرمجموعههای سواد دیجیتال متولد شد و رشد کرد و همه کموبیش احساس کردند که آموزش سواد رسانه ای یکی از نیازهای جدی در جوامع امروزی است.
تعریف سواد رسانه ای
افراد مختلف سواد رسانه ای را به شکلهای متفاوتی تعریف کردهاند. با وجودی که کلمات و توضیحاتی که در این تعریفها میبینید با هم فرق دارند، مفهوم آنها بسیار شبیه است. به همین خاطر، به سادگی میتوانید چند تعریف مختلف را کنار هم بگذارید و تعریف کاملتری از سواد رسانه ای به دست آورید.
حیط ما بیشتر از حد تصورمان با پیامهای رسانهای اشباع شده و روزانه انواع پیامها را از طریق رسانهها دریافت میکنیم. پیامهایی که هر یک میتوانند به شکلهای مختلف بر ما تأثیر بگذارند:
اثرات فیزیولوژیک
تأثیر روی ذهن
اثرگذاری روی باورها و ارزشها
اثرگذاری روی نگرش
اثرگذاری روی رفتار و …
هر چه درباره نحوه عملکرد رسانه های انبوه و شیوهٔ تأثیرگذاری آنها بیشتر بدانیم، بهتر میتوانیم اثرات پیامهای این رسانهها را کنترل و مدیریت کنیم.
سواد رسانهای دقیقاً یعنی همین: هر آنچه قدرت ما را برای کنترل اثرات پیامها افزایش میدهد.
بسیار عالی و پر محتوا